سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند، پیرِ زناکار، دولتمندِ ستمکار، فقیرِمتکبّر و گدای سِمِج را دشمن می دارد و پاداشِ بخشنده منّت گذار را از میان می برَد و متکبّرِ گستاخِ دروغگو را سخت دشمن می دارد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
ســراج
دلم در جبهه ی سردشت گم شد ...
  • نویسنده : سراج:: 87/5/27:: 9:0 صبح
  • سال گذشته همین روزها بود که با کاروان شهید محمود کاوه راهی جبهه های غرب شدیم به پیوست 4 دستگاه اتوبوس تحت عناوین کاوه یک / دو / سه / چهار که هر کدام خود حکایتی جدا دارد .

    گفتم کاوه یاد خاطره ای افتادم که بارها در ذهنم مرور کردم و خواندم و شنیدم که حاج محمود روزی در جمع دوستان و همرزمانش هنگامی که نوبت به معرفی اش رسید با اینکه بچه ی مشهد بود با غرور و صلابت گفت : من محمود کاوه فرزند کردستان هستم . و دوستان مشهدی اش که خود را آماده کرده بودند به خاطر همشهری بودنشان با محمود قیافه بگیرند و به خود ببالند و افتخار کنند ، حسابی تو ذوقشان خورده بود و متعجب مانده بودند که چه شد !!!!!

    اما باز هم نفهمیدم چرا کاوه اینچینین گفت ...!

    و این شد که کاروان ما هم به نام خودش شد :: کاروان محمود کاوه :: بماند که کارها چگونه ردیف شد و 2 روز مانده به حرکت ، دو تا اتوبوس به 4 اتوبوس ارتقا ء پیدا کرد و چه گذشت و چه کردیم و چه شد و چه کردند ....

    الان داشتم چند شماره ی نشریه ی دست نویس محصول این اردوی چند روزه را مرور می کردم و اینکه وقتی امکانات برای تولید نیست، برای چاپ و تکثیر نشریه به چه کارها که متوسل نشدیم !!!! (تولید مطلب در حین خوردن غذا و برگه های چرب ، پاکنویس مطلب در حین راه رفتن ، طراحی لوگو در چه وضعیت اعجاب انگیز ، و .....)

    یادش به خیر ‍؛ زیارت 8 شهید گمنام درحاج عمران محل شهادت شهید کاوه و اون سینه زنی و دلداگی و دلتنگی به یاد کربلای حسین ع  .        آخرش میاد یه روزی که رو چشمام پا میزاری       میبریم تا کربـــــــــــلا و نمیزاریم تو خماری

    یادش به خیر ؛ گریه های بی ریای بچه ها در جبهه سردشت و آه و فغانی که حتی با در آغوش گرفتنشان تمامی نداشت ...

    یادش به خیر ؛ نون و ماست و خیار به عنوان شام شب اول و نون پنیر و هندونه و خربزه به عنوان شام های بعدی اردو !!

    یادش به خیر ؛ سرگردانی اتوبوس ها در جاده ی مهاباد .

    یادش به خیر ؛ ختم قرآن آخر شب با نور چراغ موبایل در اوتوبوس ...

    یادش به خیر ؛ مناجات حضرت امیر ع غروب جمعه در اتوبوس آن هم در ترافیک عوارضی نمی دانم کدام شهر ...

    یادش به خیر ؛ شیطنت های با مزه  و لج درآر بعضی بچه ها ..

    یادش به خیر ؛ مسابقه ی پیامکی که هیچ وقت برنده نداشت !!!

    یادش به خیر ؛ گریه های بی حد حاجی چمیگو که از ابتدا موسیقی متن اردو بود ....

    یادش به خیر ؛ بد خلقی های مسئول کاروان و جر و بحث هایی که بر اثر بی هماهنگی ها پیش می آمد .

    یادش به خیر .......

    فقط می توانم بگویم خدا شـــــکـــــــــــــــــــــــــرت ...

    آن زمان که تو خواستی مرا بردی تا غربت جبهه های آن جا را درک کنم و اکنون نیز تو خواستی و من در مشهدم و کنار خانواده ..

    خدایا شکر ...

    شاکرم حضرت دلدار صدا کرده مرا

      شاکرم بهر خودش یار جدا کرده مرا ‏‏‏

     

    از کجا لطف خدا شامل حالم شده است

    گوئیا یار سفــــــــــر کرده دعا کرده مرا

     

    من کجا محفل ذکر سحر دلشدگان !

    آشنای حرم عشق خدا کرده مرا .... 

     

    چه کردم که پارسال رفتم ...؟

    چه کردم که امسال نرفتم ...؟


    قدم رنجه ها ()
    ---------------------------------------------------
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    ---------------------------------------------------
     RSS 
     Atom 
    خانه
    ایمیل
    شناسنامه
    مدیریت وبلاگ
    کل بازدید : 229022
    بازدید امروز : 58
    بازدید دیروز : 23
    ... فهرست موضوعی یادداشت ها...
    شیطان[2] . صبح . ضریح . علم . عید فطر . کتاب . کوچه . گناه . ماه رمضان . محمدزاده . ولی امر مسلمین . ولی فقیه . 22 بهمن . آدم . امام خامنه ای . امام زاده . امام غایب از نظر . انتخابات . انحراف . باران . بندگی . بیداری اسلامی . حجاب . خانه . خدا . خطبه های نماز جمعه . دریا . دعا . دعای ندبه . دل . دل ها . دهه فجر . دیوانه . روضه . زخم . زنجیر . ساحل . سردار شوشتری . شهید .
    ............. بایگانی.............
    روز نوشت
    از یک کنار !!
    طهورا
    نگین زمان 1
    جبهه ی سردشت ...
    فروردین 1386
    آبان 1386
    آبان 1387
    آذر 1387
    اردیبهشت 1388
    مرداد 1388
    شهریور 1388
    اسفند 88
    اردیبهشت 89
    تیر 89
    شهریور 89
    بهمن 89
    دی 89
    اسفند 89
    فروردین 90
    اردیبهشت 90
    مرداد 90
    شهریور 90
    مهر 90
    آبان 90
    دی 90
    اسفند 90
    فروردین 91

    ........... درباره خودم ..........
    ســراج
    سراج
    ما نیز گشته ایم ؛ :: و آن شیخ نیز با چراغ همی گشت ... :: آیا تو نیز ، چون او ، انسانت آرزوست ؟

    .......... لوگوی خودم ........
    ســراج
    .......لوگوی دوستان ........



    ....... رفقا .......
    دریـــــای دل
    کفتــــــــــــــــر
    زهرا کوچولو
    طلبه های ونوسی
    حاجی کبوتر
    وتر
    هوالشافی
    عکاس مسلمان
    راحیل
    روضه های ما
    خط خطی های یک طلبه
    شاهد بیاورم...؟
    یک لیوان انار
    کاتب باشی
    وائل
    طلبه ای که خیلی وقته ننوشته
    و ما أدراک ....؟
    سر درد
    مشترک مورد نظر
    محسن حدادی
    نردبان خیال
    از دوشنبه تا جمعه
    مرگ آگاهی
    طرح ولایتی های دانش آموز
    قافـله شهدا
    کامران نجف زاده
    م. ازغدی (جهادگران)
    پا منبری
    ازدواج نوشت
    پنجره

    ............آوای آشنا............

    ............. اشتراک.............
     
    ............ طراح قالب...........